معنی سرخرگ بزرگ بدن

حل جدول

واژه پیشنهادی

فرهنگ عمید

سرخرگ

رگی که خون را از قلب به قسمت‌های مختلف بدن می‌رساند، شریان، رگ جهنده،


بدن

(زیست‌شناسی) جسم انسان غیر از سر، تن،
[قدیمی] جسم برخی از اشیا: بدن شمع،

فارسی به عربی

سرخرگ

شریان

لغت نامه دهخدا

بدن

بدن. [ب َ] (ع مص) تناور گردیدن. (از منتهی الارب) (از ناظم الاطباء) (آنندراج). تناور شدن. (تاج المصادر بیهقی) (المصادر زوزنی). بزرگ شدن تن به بسیاری گوشت. (از اقرب الموارد). بُدن. بَدان. بَدانَه. (از منتهی الارب) (از ناظم الاطباء). بُدون. (از اقرب الموارد).

بدن. [ب ُ] (ع مص) تناور شدن. بَدْن. رجوع به ماده ٔ قبل شود.

بدن. [ب ُدْ دَ] (ع اِ) ج ِ بادن. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). و رجوع به بادن شود.

بدن. [ب ُ دُ] (ع اِ) ج ِ بدنه. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) (ترجمان القرآن جرجانی ترتیب عادل بن علی). || ج ِ بدن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) و رجوع به بدنه و بَدین و بادن شود. || ج ِ بادن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء).

معادل ابجد

سرخرگ بزرگ بدن

1365

عبارت های مشابه

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری